۱۳۹۲ بهمن ۲۰, یکشنبه

چگونه جمعیت اصلاح، دانشجویان دانشگاه‌های افغانستان را تندرو می‌سازد؟

همکار تحقیق و مترجم: مریم اکبری

رادیکالیسم مذهبی در افغانستان ریشه در چهار دهه جنگ و سیاست نظامی‌ای دارد که باعث شد میلیون‌ها افغان کشته و معلول شوند.  جنگ، نخست شکل مقدس (جهاد) داشت که در برابر اتحاد جماهیر شوروی اتفاق افتاد، اما پس از خروج شوروی از کشور در سال ۱۹۸۹ و شکست آخرین دولت مرکزی افغانستان در برابر هرج‌و‌مرج‌های ناشی از نبرد، جنگ داخلی آغاز شد.

بسیاری از این جنگ‌ها، جنگ‌های قومی- فرقه‏ای بودند. بسیاری از جنگ‌های داخلی براساس تفاوت‌های مذهبی توجیه و ایجاد می‌شد. این تفاوت‌ها دونوع نگاه متضاد میان افغان‏ها شکل داده بود: سیاه و سفید. «دوست» و «دشمن»، «خود» و «بیگانه» در بسیاری موارد بر این اساس تعریف می‌شدند و این حالت تا افغانستان پس از طالبان ادامه یافت.
در افغانستان پس از طالبان، عده‏ای از مجاهدین سلاح خود را بر زمین گذاشته و نظام سیاسی جدید را پذیرفتند، اما برخی دیگر مانند طالبان و متحدانش و بخشی از حزب اسلامی «تندرو» ماندند.  (امروزه) علاوه بر خشونت‌های جاری از سوی آن‌ها، برخی از گروه‌های مذهبی نیز وجود دارند که استراتژی‌شان را تغییر داده و با انتشار اعلامیه‌های رادیکال، بدون درگیری مستقیم در جنگ، بر ضد دولت افغانستان فعالیت می‌کنند. جمعیت اصلاح و انکشاف اجتماعی افغانستان یکی از این گروه‌‌ است. این جنبش بخشی از حزب سیاسی‌ای است که به نام‏های مختلف فعالیت دارد.  ایدیولوژی آن‌ها مبتنی بر «سلفیسم» است  و برای رسیدن به اهداف خود از ابزارهای اجتماعی و فرهنگی استفاده می‏کنند.
اطلاعات موجود نشان می‌دهد که این گروه، در صدد افراطی کردن مردم، به‌ویژه قشر دانشجو است. این تحقیق در پی نشان دادن آن است که آن‌ها چه کسانی‌اند و چگونه دانشجویان را تندرو می‌سازند.

روش تحقیق:

برای تهیه پس منظرِ از موضوع و بررسی دهه‏های جنگ و خشونت در افغانستان، مطالعات انکشافی انجام شده که براساس آن گزارش‌ها، مطالب تحقیقی مرتبط با احزاب سیاسی مذهبی مطالعه گردیده است. هدف این بخش این است که دریابیم به چه میزان «افغانستان» یک زمینه شکننده و تا چه حد ظرفیت افراطی شدن مردم در آن وجود دارد.

از آن‌جا که جمعیت اصلاح کم‌تر مورد تحقیق قرار گرفته است و اطلاعات کافی در مورد آن‌ها در دست نیست، در این تحقیق، از روش تحلیل محتوا با استفاده از منابع دست اول مانند نشریات جمعیت اصلاح، سایت آن‌ها، ویدیو و شبکه‌های اجتماعی آنان کار گرفته شده است.
برای دقت بیشتر، حوزه پژوهش را «دانشجویان دانشگاه» در نظر گرفته‏ایم. زیرا اولا: اطلاعات اولیه نشان می‌دهد که این قشر در اولویت اهداف جمعیت اصلاح قرار دارد. و دوما: «سیاست دانشجو» یکی از جنبه‌های مهم سیاست است که مطالعه آن برای درک خاستگاه،‌ انکشاف و آینده احزاب سیاسی ضروری است. علاوه بر آن دانشجویان امروز به احتمال قوی رهبران آینده کشوراند، درک امروز آن‌ها به نحوی درک نخبگان فردای کشور نیز می‌باشد. سوابق تاریخی نشان می‌دهد که شکل‌گیری جنبش‌های مذهبی افغانستان به اواخر سال ۱۹۶۰ میلادی برمی‌گردد، ‌زمانی‌که در میان دانشجویان جوان، افراد تحصیل‌کرده‌ای مانند غلام‌محمد نیازی و برهان‌الدین ربانی تحصیل‌کردگان دانشگاه الازهر تحت تاثیر حزب اخوان‌المسلمین مصر به فعالیت آغاز کردند.
افراط‌گرایی یا رادیکالیسم مذهبی در این تحقیق در برگیرنده کسانی است که: دعوت به بازگشت مسلمانان به اصول واقعی دین (یا آن‌چه این‌گونه برداشت شده) دارند و معمولا به نام سلفی‌گری نیز یاد می‌شود که می‌توانند تندرو باشند و یا بالقوه امکان تندرو شدن آن وجود دارد. دوم، ستیزه‌جویان سیاسی که برای فراگیر شدن اسلام، جنگ را علیه همه، حتا حاکمان فعلی کشورهای اسلامی، مقدس می‏دانند.

رادیکالیسم مذهبی: افغانستان پیش از طالبان

از سال ۱۹۷۰ به بعد احزاب مذهبی در افغانستان از سوی جمعیت اسلامی پاکستان تشکیل و حمایت می‌شد. بخش جوانان این احزاب که به نام «جوانان مسلمین» یاد می‌شد، بین سال‌های ۱۹۶۸-۱۹۷۳ در کابل بسیار فعال بود. زمانی‌که داوودخان بر ضد ظاهر شاه کودتایی به راه انداخت، این گروه به پاکستان  رفته و در آن‌جا؛ فعال‌تر شدند. به‌صورت مشخص، بعد از سرنگونی حکومت ظاهر شاه در سال ۱۹۷۳ و پس از اشغال کشور توسط اتحاد جماهیر شوروی، «هفت سازمان مجاهدین» (جمعیت اسلامی، تنظیم اتحاد سیاف، جبهه نجات به رهبری مجددی، محاذ ملی سید احمد گیلانی و دو حزب اسلامی به رهبری گلبدین و یونس خالص) با هدف مشترک مقاومت در برابر شوروی شکل گرفت.  اما پس از ۱۹۷۵ بلا فاصله، احزاب هفت‌گانه به احزاب قومی تقسیم شدند مثلا جمعیت اسلامی را تاجیک‌ها و حزب اسلامی را پشتون‌ها شکل بخشید. در اوایل سال ۱۹۸۰ دو حزب اسلامی شیعه متشکل از جوانان قوم هزاره، به صحنه آمد: حزب حرکت اسلامی به رهبری شیخ آصف محسنی و حزب سازمان نصر. در سال ۱۹۸۹ احزاب هزاره با یک‌دیگر متحد شدند و حزب وحدت اسلامی را به رهبری عبدالعلی مزاری تاسیس کردند.

در سال ۱۹۹۰ برخی از احزاب دینی دیگر که به نام «بنیادگرایان جدید» یاد می‌شدند، ظهور کرد. اصطلاح (بنیادگرایان نو) معمولا به شبکه مدرسه‌های دینی برمی‌گردد که اساس آن را مدرسه‌های دیو بندی آسیای جنوبی شکل می‏دهد. این شبکه در جریان سال‌های ۱۹۸۰ در زمان جنگ‌های پاکستان- هندوستان و افغان- شوروی پدید آمد که انقلاب اسلامی (۱۹۷۹) در ایران نیز در آن اثرگذار بود. «بنیادگرایان جدید»، جهاد علیه غرب را بیشتر از سال ۱۹۹۰ آغاز کردند.  از آن زمان، طالبان به‌عنوان یک حزب سیاسی رادیکال و به هدف اشغال افغانستان ظهور کردند. در این زمان بود که احزاب سیاسی پیشین به اضافه جنبش ملی اسلامی (ازبک‌ها)‌، مرز های قومی را شکستند و اتحاد شمال را برای نجات‌شان به‌وجود آورد.

رادیکالیسم مذهبی: افغانستان پس از طالبان

بعد از یازدهم سپتامبر، نیروهای ایالات متحده امریکا به نام «جنگ با ترور» به افغانستان آمدند. از آن پس دوره طالبان به پایان رسید و جمهوری اسلامی افغانستان تاسیس شد. در سپتامبر ۲۰۰۳، قانون احزاب سیاسی به تصویب رسید، و پس از آن به‌زودی ۸۶ حزب سیاسی در وزارت عدلیه افغانستان به ثبت رسید.  در سال‌های بعد، تغییرات زیادی در احزاب رونما شد.











برخی از احزاب مانند جبهه ملی افغانستان مثلا، از مرزهای قومی- فرقه‌ای فراتر رفته و ایتلاف گسترده‏ای را ایجاد کردند. برخی دیگر به فعالیت‌های افراطی خود خاتمه داده و به پروسه مدرن پیوستند، اما طالبان و بخشی از حزب اسلامی، در چشم‌انداز نوین سیاسی افغانستان نپیوستند و به مبارزه علیه دولت و متحدان خارجی آن ادامه دادند.
اگرچه اکنون بیشتر احزاب در جنگ با دولت قرار ندارند، اما تعداد زیادی از آنان از امکانات بالایی برای تندرو شدن برخوردارند. بعضی از این احزاب سیاسی تکنیک‌های خود را- فقط- تغییر داده‏اند و اکنون به‌شکل انجمن‌ها و (سازمان‌های اجتماعی) فعالیت می‌کنند که جمعیت اصلاح یکی از آنان است.

جمعیت اصلاح در افغانستان: بازیگر جدیدِ بنیادگرایی

جمعیت اصلاح به‌عنوان یک نهاد اجتماعی در سال ۲۰۰۳ در وزارت عدلیه به ثبت رسید، اما آغاز فعالیت‌هایش به سال‌های ۱۹۸۰ برمی‌گردد، که افغانستان تحت اشغال نظامی اتحاد جماهیر شوروی قرار گرفته بود.  به باور برخی این نهاد،‌ بخشی از حزب اسلامی است  که توسط عاطف‌الرحمن از ولایت تخار به‌عنوان نهاد تاسیس شد.

جمعیت اصلاح هم‌اکنون در دانشگاه دولتی ننگرهار که برخی از استادان نیز از آن حمایت می‌کنند، از قدرت و پشتیبانی خوبی برخوردار است. به احتمال زیاد جمعیت اصلاح بزرگ‌ترین نهاد اثرگذار در دانشگاه کابل نیز محسوب می‏شود. فعالیت‌های آنان در برخی از دانشگاه‌های خصوصی نیز گزارش شده است.
فعالیت‌های جمعیت اصلاح عمدتا چهار بخش دارد: اول، آموزش و رشد مهارت‌ها که برنامه‌های آموزش اسلامی مانند حدیث، فقه، برگزاری سیمینارهای دینی و آموزش قرآن را شامل می‌شود. دوم، برنامه‌های فرهنگی و نشریات است که با استفاده از رادیو صدای اصلاح، هفته‌نامه ملی اصلاح، ماهنامه‌های اصلاح: اصلاح، قافله، معرفت، ژوند، اذان، عضوه، بیینه، و رهنوردان و نشر هزاران سی‌دی، دی‌وی‌دی و بروشور پخش می‌شود. سوم، فعالیت‌های آموزشی که نهادهای آموزشی، لیسه‌ها، دارالحفاظ و مدرسه‌های اسلامی را در بر می‌گیرد و چهارم فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی مانند برگزاری تظاهرات عمومی و… را شامل می‏شود.
جمعیت اصلاح از طریق سایت اصلاح <http://eslahonline.net/> نیز فعالیت دارد که تنها در مدت شش ماه از تاسیسش ۷۲۰۰۰۰ بازدیدکننده داشته است.  این ویب‌سایت توسط ۴۶۵۱۵  نفر از استفاده‌کنندگان فیسبوک پسندیده شده که روزانه مطالب جدیدی از جمله فتواهای مذهبی را دریافت می‌دارند. این نهاد هم‌چنین از شبکه‌های اجتماعی از جمله فیسبوک و ایمیل‏- در صورتی که عضو آنلاین آن شده باشی- برای تماس با مخاطبان استفاده می‌کند. از آن‌جا که اکثر مردم افغانستان بی‌سواد‌اند، اینان بیشتر کاربران شبکه‌های اجتماعی را که دانشجویان‌اند مخاطب ساخته‌اند. بروشورهای جمعیت اصلاح معمولا به‌صورت رایگان توزیع می‌شوند، اما سی‌دی‌ها و دی‌وی‌دی‌های آنان در خوابگاه دانشجویان و برخی از کتابخانه‌ها به فروش می‌رسد.

موارد رادیکال در جمعیت اصلاح

۱: رد پای سلفیسم در جمعیت اصلاح

مولوی عبدالسلام عابد یکی از ملا امامان برجسته اهل سنت در کابل است. او به‌عنوان یکی از اعضای فعال جمعیت اصلاح می‌گوید: «همه ما سلفی هستیم، زیرا سلفی‌های واقعی به‌معنای پیروی از علما و نزدیکان حضرت محمد است.”   سلفی‌ها مدافعان بازگشت به اسلام زمان حضرت محمد و خلفای بعد از او هستند. «سلف» یک واژه عربی است که از سلفی مشتق شده و به‌معنای پیشینیان و نیاکان است. بازگشت به اسلام دوران محمد، مبنای برخی از احزاب سیاسی اسلامی است که تلاش می‌کنند تا دوباره خلافت را به‌عنوان حاکمیت سیاسی در جهان اسلام برقرار سازند.
علاوه بر این، سلفی یک نگرش سخت‌گیرانه‌تر نسبت به جامعه شیعه، دموکراسی و فرهنگ غربی دارد.  به‌عنوان مثال، متوکل یکی از سلفیان در افغانستان به رابطه ایران و مردم شیعه در افغانستان اشاره و هشدار می‌دهد: «آن‌ها برای ما به‌جای نور،‌ تاریکی‎ها را با خود آورده‌اند… در آینده این، اختلاف و درگیری بزرگی را در داخل کشور در پی دارد… هر عملی را عکس‌العملی است.”

فرقه گرایی:

در افغانستان، ریشه‌های افراط‌گرایی فرقه‌ای مدرن را می‌توان به ظهور اسلام سیاسی در ایران، مدارس اسلامی دیوبندی در پاکستان و دوران جهاد در افغانستان پیدا کرد.

اما، در دانشگاه و (در این اواخر)، تنش‌های فرقه‏ای پدیده‏ای است نوظهور. این تنش‌ها بیشتر از زمانی شروع شد که دانشجویان شیعه خواستند از روز عاشورا شهادت امام حسین (امام سوم‌شان) بزرگداشت به عمل آورند. این واقعه حتا در ۲۰۱۲ در دانشگاه کابل به کشته شدن دو دانشجو و زخمی شدن سی دانشجوی دیگر منجر شد. پژوهش صورت گرفته توسط شبکه‏ی تحلیلگران افغانستان نشان می‌دهد که «در جریان درگیری، دو دانشجوی شیعه از پنجره طبقه چهارم خوابگاه با شعار تکفیر، قسمی که گویا مرتد است به بیرون پرتاب شدند» آنان اگرچه از دخالت برخی از عناصر افراطی مرتبط با «حزب‌التحریر» که به نام «گروه سلفی‌ها» بین دانشجویان معروف‌اند گزارش کردند  اما به‌عنوان ناظر این رویداد، دو روز قبل از عاشورا من، بروشوری از سوی جمعیت اصلاح دریافتم که در آن اجرای مراسم عاشورا «بدعه» (آن‌چه در دین نیست) خوانده شده بود و انجام‌دهندگان آن را «نامسلمان» خطاب کرده بودند. در این بروشور گفته شده بود: «مردمی که خودرا پیروان اهل بیت (خویشاوندان محمد) یاد می‏کنند به رهبران اسلامی (معاویه و پسرش یزید) توهین می‌کنند… آن‌ها (شیعیان) به‌شکل بسیار زشت و شنیعی که بر خلاف اسلام و حتا منطق انسانی است عزاداری می‌کنند»  زمانی‌که پیام در اتاق هر دانشجو در خوابگاه دانشگاه کابل توزیع شد، درگیری و تنش میان دانشجویان توجیه(دینی) پیدا کرد.
فرقه‌گرایی افراطی در میان دانشجویان شرعیات که بیشتر استادان آن‏ها از دانشگاه الازهر مصر آمده‌اند، به وضوح دیده می‌شود. گفته می‌شود که برای آن‌ها جنگ‌سالاران افراطی مانند حکمتیار بسیار محترم است و حتا «دانشجویان در گرفتن اتاقی در لیلیه دانشگاه کابل که حکمتیار زمانی در آن‌جا بوده، باهم رقابت می‌کنند و حتا اتاق‌های بالا و پایین اتاق حکمتیار را با ارزش می‌دانند.”  این نشان‌دهنده آن است که چقدر زمینه برای فعالیت جمعیت اصلاح آماده است.
۳٫ «اصلاح اجتماعی» یا مذهبی‌سازی سیاست؟
یکی از ویدیوهای منتشر شده از سوی بخش انترنتی جمعیت اصلاح ، مسجدی را با حضور صدها نفر، به‌ویژه دانشجویان در کابل نشان می‌دهد که در آن یکی از اعضای ارشد جمعیت اصلاح در سخنرانی‌اش می‌گوید: «هدف اصلی ما این است که مردم را در مورد اسلام واقعی آگاه کنیم» اسلام واقعی هم چیزی نیست به‌جز آن‌چه آنان تصور و تفسیرمی‌کنند. مولوی دیگر در این ویدیو با مرگ به اسراییل و اعلام حمایت از فلسطین می‌گوید: «ما آماده فدا کردن خون، جان و مال خود برای دفاع از مردم مظلوم فلسطین هستیم.» که با تکبیر همه مواجه می‌شود. در بخش دیگر، ویدیو عالم مذهبی را نشان می‌دهد که در صحبتش می‌گوید: «هیچ تفاوتی بین ما و دیگر مسلمانان وجود ندارد» تنها تفاوت این است که «برخی از مسلمانان راه راست را قبول نمی‌کنند.»
نوع نگاه «سیاه و سفید»، چارچوب اصلی تحلیلی این ویدیو را تشکیل می‌دهد؛ جمعیت اصلاح خود و (آنانی که مثل او هستند) را حق و دیگران را باطل می‌داند. در این نوع نگاه مردم یا سفید هستند یا سیاه. اگر آن‌ها سیاه خوانده شوند، به‌عنوان مسلمانان غیر‌واقعی و نادرست مورد هدف قرار می‌گیرند. در بخشی از این ویدیو تصویر مردانی دیده می‌شود که با پیشانی بندهای سبز و صورت‌های پوشیده با یونیفورم ویژه در نزدیکی بیرق سبز (نشان اسلام) ایستاده‌اند و به بخش‌هایی از سخنان سخنران جمعیت اصلاح تکبیر می‌گویند.
ویدیوی دوم که تا هنوز توسط ۱۱۳۱۰  نفر دیده شده، سخنرانی مولانا عبدالصبور را نشان می‌دهد که می‌گوید: «امریکا و انگلیس دشمنان اسلام هستند و مامخالف آنانیم» او ادامه می‌دهد: «دین ما اسلام است و مذهب ما سنت، کسانی‌که چنین اعتقادی ندارند مسلمان واقعی نیستند.»  در ادامه ویدیو شیخ دیگری به نام مولوی عبدالسلام عابد را نشان می‌دهد که می‌گوید: «خداوند اتحاد جماهیر شوروی را شکست داد تا به مجاهدین کمک کند… خدا ایالات متحده امریکا و دولت افغان مورد حمایت امریکا را نیز شکست خواهد داد» او یک آیه از قرآن کریم را می‌خواند که گویا: «بندگان صالح خدا (مسلمانان واقعی) وارثان زمین‌اند»  و به جهادکنندگان مژده پیروزی می‌دهد. این سخنرانی‌ها نشان می‌دهد که جمعیت اصلاح یک گروه سیاسی است و نه یک نهاد اجتماعی.
اعضای جمعیت اصلاح سیاسی بودن نهادشان را تایید می‌کنند و حمایتش را از ایجاد یک حکومت اسلامی در افغانستان و مخالفتش را با دولت فعلی می‌پذیرند. این جمعیت، دانشجویان بسیاری را از طریق برگزاری کلاس‌های رایگان دینی جذب می‌کند.
نمونه دیگر از فعالیت‌های سیاسی این جمع، نشر بروشوری است که در آن امضای توافقنامه دوجانبه امنیتی افغانستان و امریکا را- علی‌رغم تایید مردم- «خلاف شریعت» می‌خواند. آن‌ها مدافعان این توافق‌نامه را «ضد شریعت و ایدیولوژی اسلامی» خوانده و از مردم خواستار مقاومت در برابر آن شده‏اند.
باداشتن یک رویکرد رادیکال، جمعیت اصلاح از آزادی فعلی در جامعه و به‌ویژه آزادی رسانه‌های افغانستان نیز انتقاد کرده و آن‌ها را غیراسلامی می‌نامد: «تمام کانال‌های تلویزیونی افغانستان توسط استعمارگران اداره می‌شوند… آنان رقص و موسیقی را نشر می‌کنند. ما نیاز به تاسیس یک تلویزیون کاملا اسلامی داریم که برنامه‌های اسلامی را پوشش دهد.»


نتیجه‌گیری:

رادیکالیسم مذهبی سابقه طولانی در تاریخ افغانستان دارد. اساس آن را جنبش‌های قومی و فرقه‌ای تشکیل داده که آغازگاه آن را می‌توان به سال‌های ۱۹۶۰ پس از کودتای داوودخان یافت. این احزاب سیاسی جنگ‌های بسیاری از جمله جنگ‌های داخلی را توجیه کردند و باعث شکل‌دهی بیش از چهار دهه افراطی‌گری در افغانستان شدند. در افغانستان پس از طالبان، چهار نوع احزاب سیاسی وجود دارد: اول، جنبش‌های سیاسی که سلاح‌های خود را بر زمین گذاشته و در قدرت سهم گرفتند. دوم، احزابی که اپوزیسیون غیر تندرو محسوب می‌شوند. سوم، طالبان و بخشی از حزب اسلامی که به دولت ملحق نشده و با دولت افغانستان در جنگ هستند. چهارم، احزابی که شکل و عملکرد خود را تغییر داده و تهدید نامریی و بلقوه برای امنیت ملی محسوب می‌شوند، که جمعیت اصلاح یکی از این‌هاست.

جمعیت اصلاح یک جنبش سلفی‌گرای مربوط به حزب اسلامی است که با ادعای اصلاحات اجتماعی، ایدیولوژی‌های سیاسی خود را از طریق فعالیت‌های فرهنگی و اجتماعی پیاده می‌کند. حوزه اصلی فعالیت‌های این جمعیت را نسل جوان دانشگاهی به‌ویژه در کابل و ننگرهار و برخی از مراکز آموزشی خصوصی تشکیل می‌دهد. یافته‌های این پژوهش فعالیت‌های این گروه را به‌عنوان تهدیدی جدی در افراطی کردن افغان‌ها به‌ویژه دانشجویان می‌داند و آن را نه یک نهاد اجتماعی که یک تشکل سیاسی به‌خصوص «سیاست دانشجو» می‌شمارد.
در سال جاری با خروج نیروهای بین‌المللی از افغانستان، رادیکالیسم چالش‌برانگیز می‌گردد. با توجه به گذشته تاریخی افراطیت، حافظه جمعی متاثر از جنگ‌های داخلی مبتنی بر قوم و مذهب و موجودیت جنگ‌سالاران و زورمندان ساحوی، امکان از دست رفتن دست‌آوردهای سال‌های اخیر به‌شدت و جود دارد. دولت افغانستان باید مواظب تهدیدهای این‌گونه‌ی نیز باشند.


Shamal, Parwis. 22 Oct 2013. “War Consequences in Afghanistan”, <http://www.tolonews.com/en/6:30-

report/848-630-report> (accessed 12. 11. 2013)
Australian government, migration review tribunal. March 2013. “Background paper Afghanistan: Political
Parties and Insurgent Groups 2001-2013″, P. 8.
Giustozzi, Antonio. 2010. “Between Patronage and Rebellion; Student Politics in Afghanistan” AREU,
Briefing Paper Series, P. 11.

Qazizai, Fazelminallah and Sands, Chris. 26 Jun 2012. “Afghanistan’s new fundamentalist players”
<http://mondediplo.com/blogs/afghanistan-s-new-fundamentalist-players> (accessed 01.12. 2013)
Roy, Olivier. 2002. “Islamic Radicalism in Afghanistan and Pakistan”, P.5
Ibid.
Ibid, P, 8.
National Democratic Institute. 2011. “Political Parties in Afghanistan: A Review of the State of political
Parties After the 2009 and 2010 Elections” P, 1. <http://www.ndi.org/files/Afghanistan-political-parties-
July-2011.pdf> (Accessed 5. 11. 2013)
Roy, Olivier. 2002. “Islamic Radicalism in Afghanistan and Pakistan”, P.8.
Australian Government, Migration Review Tribunal. March 2013. “Background paper Afghanistan:
Political Parties and Insurgent Groups 2001-2013″, P. 12.
Ibid, p, 4.
Ibid.
Jamat-e- Dawat -w- Eslah Iran. 2011. “Thoughts, Purpose and method of JE in Afghanistan”
<http://www.Eslahweb.org/content/2011/8/4153> (accessed 11.11.2013) Giustozzi, Antonio. 2010. “Between
Patronage and Rebellion; Student Politics in Afghanistan” AREU, Briefing Paper Series, P. 11.
Ibid.
Eslah Online. 2012. “Introduction to Jamiat-i-Eslah” (Dari Video) <http://www.youtube.com/watch?v=F2pKb5C4gCU> (accessed 13. 11. 2013)
Ibid.
)accessed 01.12. 2013)
Qazizai, Fazelminallah and Sands, Chris. 26 Jun 2012. “Afghanistan’s new fundamentalist players”
<http://mondediplo.com/blogs/afghanistan-s-new-fundamentalist-players> (accessed 01.12. 2013)
Ibid
Ibid.
Daiyar, Abbas. 2013. “The Growth of Neo- Radicalism: New-Salafism and Sectarianism”
<http://www.afghanistan-analysts.org/the-growth-of-neo-radicalism-neo-salafism-and-
sectarianismAfghanistan> Analysts network.
Ehsan, Abdull Khaliq, 2012. “Ashura from reality to superstitions” <http://eslahonline.net/16648>
(accessed 25. 11. 2013)
Giustozzi, Antonio. 2010. “Between Patronage and Rebellion; Student Politics in Afghanistan” AREU,
Briefing paper series, P, 5.
Ibid.
Accessed on (30.11.2013)
Eslah Online. 2002. “Who are we” (Dari Video) < http://www.youtube.com/watch?v=LPdqvtrLtcQ>
(accessed 30. 11. 2013)
Ibid.
Giustozzi, Antonio. 2010. “Between Patronage and Rebellion; Student Politics in Afghanistan” AREU,
Briefing Paper Series. P, 12.
Eslah Online. Nov 25, 2013. “Position of JE on US- Afghan BSA” (Dari Text)
<http://eslahonline.net/48814> (accessed 12.12.2013)
Eslah Online. 2013. “Denote for Eslah TV” (Dari Vidio)
<http://www.youtube.com/watch?v=_lHdVWuNmFE> (accessed 8.12.2013)

۱۳۹۲ دی ۱۰, سه‌شنبه

2014؛ سالی که با خود امید و ترس به همراه دارد


به یاد می آورم ده سال پیش، درست در چنین فصل سردی، هر چند ساعت از اتوبوس پایین می شدیم و به اتوبوس دیگری انتقال داده می شدیم. ما نیز جز چند صد هزار افغانی بودیم که پس از تحمل هزار درد و رنج در ایران تصمیم گرفته بودیم به کشور خود بازگردیم تا بلکه در وطن خود سرنوشتی رقم زنیم.
از تهران به سمت مشهد، از مشهد به هرات، از هرات به قندهار و سرانجام به کابل رسیدیم. با این که در طول راه نگاه های وحشت آلودی ما را دنبال می کرد، اما با امید زندگی بهتر در افغانستان عزم سفر کردیم. در کابل، در همه جا پوسترهای تبلیغاتی نامزدان مجلس نمایندگان آویزان شده بود و اکثر مردم با شوق و ذوق به حمایت از حزب و فرد مورد علاقه شان  تبلیغات می کردند.
من نیز برای اولین بار بود که می توانستم در کشورم به کسی رای  بدهم. از خوشحالی در پوست خود نمی گنجیدم و رویاهای زیادی در سر می پروراندم. زمانی که برای اولین بار جناب کرزی را در حال سخنرانی از پشت شیشه تلویزیون دیدم، ‌گریه ام گرفت و به داشتن چنین رییس جمهوری افتخار می کردم. او را رییس جمهوری تصور می کردم که می توانست معجزه کند، همه چیز را تغییر دهد و صلح و دوستی را در کشور ماندگار سازد،  اما رفته رفته این رویاها و خواب ها به حقیقتی تلخ مبدل شد.
کم کم صدای خشونت، ‌درد  و انتحاری به گوش می رسید، با آن هم رفته رفته تلاش می کردم که از کوچکترین روزنه های امید پنهان شده در وجودم بهره برم تا بلکه بتوانم به آینده بنگرم. هر سال که می گذشت خشونت، کشتار و انتحار بیشتر می شد و این من بودم که در کنار هزار جوان افغان دیگر این ملت، هر روز امیدم را از دست می دادم.
در سال های اخیر هر روز برایم هولناک تر از روز پیش به نظر می رسید.  مسافت بین خانه و دانشگاه را با هزار ترس و لرز طی می کردم. در راه از وحشت این که گوشت های تکه شده ام در حمله انتحاری بر روی سرک ریخته نشود تا حدی که خانواده ام قادر به شناخت من نباشند، مرا بی نهایت آشفته می ساخت. با این حال حضور در صنف دانشگاه تنها روزنه ی امیدی بود که ادامه دادن را برایم قابل تحمل می کرد.
همه ما جوان و پر تحرک بودیم. تمام صنفی ها از امید حرف می زدیم. هر کس برنامه ای داشت. یکی در تلاش تشکیل یک اتحادیه جوانان، یکی در تلاش به راه انداختن یک روزنامه و ‌یکی از کار با دولت صحبت می کرد و خلاصه کسی نبود که هدفی برای آینده نداشته باشد. این خواب ها و رویاهای ما جوانان بود که این موضوع دلیلی برای آرامش کوتاه من در داخل صنف بود.
 اکنون دوسالی است که از فراغت دانشگاه می گذرد. دوستان و همصنفیانم هر کدام هدفی را به پیش می برند. همه ما هدف داریم. هدفی برای آینده که در  آن رویای ساختن و بهتر کردن افغانستان نهفته است.

و اکنون روزها برای رسیدن سال 2014 به سرعت می گذرد. تنها چند روز به فرا رسیدنش مانده است. سالی که از نظر همه سرنوشت ساز است و با خود ترس، بیم و نگرانی به همراه دارد.

 بعضی ها هراسان اند، بعضی ها رفته اند و برخی ها مانده اند و می مانند. صادقانه بگویم من نیز مانند هزاران جوان این سرزمین نگرانم و مانند هزاران زن افغان این وطن از آینده وحشت دارم.
در این اواخر فکر کردن در مورد آینده افغانستان مرا می هراساند. از این که باری دیگر اتفاقی بیفتد و ما دوباره به جمع قربانیانی بپیوندیم که سال ها پیش مادران و پدران مان به آن پیوستند.
از جوانی که بگذرم، بیشتر از زن بودنم در این سال می ترسم و سرنوشتی که در انتظار تمام زنان این جامعه اند. من نیز همچون زنان افغان دیگر در دامن این دموکراسی رشد کردم و پرورش یافتم و از خود، خودی ساختم. من نیز با افراطیت، با جهالت،‌ با نگاه های حریص آلود زورمندان و قدرتمندان این جامعه،‌ با بازی های سیاستمداران و با ترس و وحشت از تروریزم مبارزه کردم تا بتوانم جایگاهی در این جامعه سنتی پیدا کنم. جایگاهی به عنوان یک انسان، انسانی برابر با یک مرد و دارای قوه ادراک.

شاید برای عده‏ای این سال چندان اهمیت نداشته باشد، اما برای من و برای زنانی مانند من که برای هر روزشان مبارزه کرده‏اند و می کنند، این سال هولناک و دردناک باشد.
در کنار تمام این ها، در این وهله زمانی، امید و ادامه دادن تنها گزینه هایی اند که مرا سراپا نگه می دارند. هر چند اطمینان دارم که سال های تلخ حکومت طالبان برگشتنی نیست، اما به همان اندازه ترسم از اندیشه های افراطی مردمانی است که در این سرزمین زندگی می کنند. مردمانی که افغان اند و طالبانی می اندیشند.
به هر حال، می کوشم تا مبارزه کنم و امید را از دست ندهم. به 2014 خوش آمدید می گویم و انتظارش را می کشم.





۱۳۹۲ آذر ۲۰, چهارشنبه

تابو


زیر نام دین و مذهب، از زمان تولد تا دم مرگ تابوهایی می سازند که جز ارزش های زندگی انسان قرار می گیرد. اما زمانی که وارد کشور دیگری می شوی، تازه درک می کنی که  این تابوها چقدر در نظرت احمقانه و ساده جلوه می نمایند. به چیزهایی می‏اندیشیدی و با ذهن خود درگیر بوده ای که پس از شناخت آن ها در دنیای دیگری احساس پوچی به انسان دست می دهد.
وقتی رابطه های باز و عاشقانه را روی خیابان ها بین دو عاشق و معشوق می بینی با خودت درگیر می شوی. وقتی سکس به عنوان موضوعی عادی  و طبیعی مطرح می شود که همه آزادانه از آن صحبت می کنند، با ذهنت مشغولی. بوسیدن، در آغوش کشیدن، تعهد بستن ، دوست داشتن و سکس. این ها همه تابوهایی هستند که در ذهن من و هر جوان افغان دیگر جا گرفته اند. تابوهایی که تا آخر عمر ذهن را درگیر و تا لحظه مرگ نیز انسان را همراهی می کنند. این موضوعات چنان در فکر و ذهن ریشه می دواند که فرد را به جنون و عقده می کشاند.
این تابوهای زندگی چنان سراسر لحظات زندگی افغان ها را فرا گرفته است که با به دست آوردن کوچکترین فرصت یا با افراطیت و عقده، خود را از آن رها می کنند و یا با سرکوب نیازهای طبیعی،‌خود را به جنون می کشانند و این یک واقعیت تلخ جامعه ی من در افغانستان است.

این تابوها به نحوی سبب شده اند که هر جوانی هر لحظه و در هر گوشه افغانستان به سکس بیندیشد تا حدی که حتی از زیر برقع نیز از تماشای اندام های برجسته زن لذت می برد و به نحوی در پی به چنگ در آوردن آن و خالی کردن عقده های دفن شده چندین ساله در درون است. این ها تابوهایی اند که جوانان این سرزمین باید یک عمر بار آن را به دوش بکشند و خود را در آن غرق سازند.

۱۳۹۲ مهر ۱۱, پنجشنبه

تجربه سفر به بدخشان- فیض آباد




برای اولین بار با طیاره پک تک به سوی بدخشان حرکت کردم. طیاره ای کوچک که تنها در آن پنج نفر جا می شدند. طیاره به دلیل وزش شدید باد مدام به طرف بالا و پایین حرکت می کرد. در ابتدا حالت چندان خوبی نداشتم، اما پس از مدتی با تماشای مناظر زیبای کوه ها، با هیجان شروع به عکس گرفتن کردم.
سر راه کوه های بلندی وجود داشت و هر بار که به طرف پنجره طیاره به بیرون می نگریستم، جز کوه و تپه چیز دیگری به چشمم نمی آمد. بعد از یک ساعت پروز به بدخشان رسیدیم. از دور سرسبزی اش پیدا بود. با دیدن فیض آباد به یاد دوران کودکی ام افتاده بودم که برای گذراندن رخصتی های مکتب هر سال به روستایی سفر می کردیم.

آب و هوای بدخشان
چهار طرف شهر فیض آباد را کوه ها فرا گرفته است. به هر سویی که نگریسته شود، کوه ها را می توان مشاهده کرد . وجود دریای پر آب و پاک به زیبایی آن افزوده است. از فاصله دور نیز می توان صدای شر شر دریا را به راحتی شنید. روزانه افراد زیادی به لب رود می روند و به شنا مشغول می شوند، اما چنین خوش گذرانی تنها مختص به مردان می باشد. در کنار دریا نمی توان زنی را مشاهده کرد که به همراه خانواده به تماشای زیبایی های طبیعت آمده باشند.
شهر بدخشان به دو بخش تقسیم شده است. شهر نو و شهر کهنه. در شهر نو ساختمان های جدید در حال اعمار و بازسازی هستند.  . جاده ها قیر گونی شده اند و موترها به راحتی می توانند رفت و آمد کنند. ساخت و سازدر این شهر ادامه دارد.  با این حال با این که این قسمت شهر را شهر نو می نامند، اما کوچه های آن خاکی اند و بر سر خیابان ها، کراچی ها و دستفروشان زیادی دیده می شوند که زیبایی شهر را خدشه دار ساخته اند.
در شهرکهنه، خانه ها و ساختمان های قدیمی بسیاری به چشم می خورد. می توان گفت که بیشتر مردم آن در سطح پایین تر اقتصادی نسبت به اهالی شهر نو قرار دارند.

نگاه مردان به زنان
این جا بدخشان است. شهری که با تمام زیبایی های طبیعی اش، فرهنگ زن ستیزی را بیش از هر جای دیگر می توان احساس کرد. نگاه های زن ستیزانه ای که هستی و وجود زنان این جامعه را زیر سوال می برد. هر زن را به این شک می اندازد که چه عیبی در وجودش است که نگاه های مردان، اندام زنان را در هر پوششی حتی زیر برقع و حجاب، برانداز می کند.
تنها این مردان هستند که می توانند از این زیبایی های طبیعی بهره برند. وقتی به کوه های سر سبز و استوار این شهر می نگرم که روزانه مردان این شهر از آن بالا رفته واز کوهنوردی لذت می برند. زمانی که به وسعت دریای پاک و زیبای بدخشان می بینم که در آن پسران و مردان زیادی در لب دریا نشسته و در فضای پر طراوت آن  با دوستان شان تفریح می کنند و گاهی  به آب بازی و شنا مشغول می شوند، دلم بیشتر می سوزد که زنان به عنوان یک انسان هم نمی توانند از این زیبایی ها همچو مردان بهره مند شوند.
 سیاه پوشی زنان فیض آباد، مرا به یاد شهری افراطی انداخت که دوران سخت کودکی ام را در آن جامعه گذراندم. دورانی که ذهن ها شسته می شد و افکار و اندیشه ها به حدی محدود بود که جز مرگ و گور چیز دیگری در خاطرات انسان باقی نمی ماند. داشتن هرنوع پوششی بدون برقع یا حجاب در هنگام گشت و گذار در اطراف شهر بیگانگی تو را واضح نمایان می سازد و آن زمان است که می توان دریافت تا چه حد مردان این شهر زن ستیز اند و با نگاه های شان افکار خود را به نمایش می گذراند.

به ندرت می توان در شهر فیض آباد زنی را در حال گشت و گذار از شهر دید.  در طول مدتی که در بدخشان سپری کردم، تنها زمانی که دختران به مکتب می رفتند یا از مکتب باز می گشتند، می‏توانستم رفت و آمد زنان را در خیابان ها ببینم. دختران خوردسال با لباس های عادی یونیفرم مکتب رفت و آمد می کردند، اما بیشتر دختران جوان با حجاب های سیاه رنگ و چشم های پنهان شده در زیر عینک های سیاه به چشم می خوردند.  ‌برخی هم با در زیر برقع های آبی رنگ به مکتب می رفتند.
در این شهر محدودیت های بسیاری برای دختران و زنان وضع شده است. زنان حتی با خانواده های خود نمی توانند در شهر آزادانه گشت و گذار کنند، زیرا از نگاه های مردم شهر می هراسند.
در طی سفرهایم به مزار و بدخشان، تفاوت های زیادی بین این دو شهر به چشمم خورد. مزار شهری است امن و آزادی های داده شده به زنان تا حدی مانند کابل است، اما بدخشان شهری است که دست یافتن به ابتدایی ترین امکانات تحصیل برای زنان بسیار دشوار است.
حتی در درون دانشگاه بدخشان، سطح ارتباطات و روابط اجتماعی بین دانشجویان دختر و پسر در سطح بسیار پایینی قرار دارد. به ندرت می توان گروه های فعال دختران و پسران دانشجو را دید که با یکدیگر به بحث و گفتگو بپردازند و انجمن های فعال دانشجویی به راه بیندازند.

مریم اکبری August 2013