سفر به کوریا و ایجاد
محدودیت برای زنان
به کنفرانس توانمندی و رهبری زنان دعوت شدم. با
اشتیاق تمام خود را برای رفتن آماده کردم و پس از گرفتن معلومات از سفارت کوریای
جنوبی برای گرفتن ادای مسوولیت جرمی به ریاست جنایی رفتم. برای گرفتن ویزای سفارت کوریای جنوبی نیاز به ورقه ادای مسوولیت بود.
بعد از هزار دردسر و بدبختی و این دفتر و آن دفتر از ریاست جنایی نوبت وزارت داخله
رسید. باز بعد از هزار دوندگی به ریاست ارتباط خارجه رسیدم . مامور دروازه به عریضه های هزار مهر و امضا شده نگاهی انداخت
و گفت:" عروسی کردی؟" گفتم نه، گفت نمیشه برو یا پدرت را بیار
یا برادرت را! یا باید اجازه شوهر باشه، گفتم حالا بروم برای یک عریضه شوهر کنم؟ گفت:"
برو پدرت را بیاور. "
بعد از یک هفته با هزار دردسر و اجازه گرفتن از
دفتر مثل کوچولوها، به همراه پدر به وزارت داخله رفتم. مامور که پدرم را دید، اجازه
ورود داد. به داخل اتاق رییس ارتباط خارجه شدم. نگاهی به ورقم انداخت و گفت
:" کجا می روی؟ گفتم :"به کوریای جنوبی و این هم پدرم که اجازه اش را خواسته
بودید." عینکش را در آورد و با تعجب گفت: " من پدرت را خواسته بودم؟
گفتم:" بلی! مامور دروازه همینطور گفت."
سرش را پایین کرد و ورق را امضا کرد.
عزم سفر به کوریا و
میدان هوایی کابل
ساعت سه بعد از ظهر راهی سفر از کابل به دبی
شدم. همزمان با حرکت من ابرهای آسمان هم غرید و شروع به باریدن گرفت و هوای گرم و
کسل کننده کابل را تغییر داد. به میدان هوایی کابل که رسیدم، به ناچار به دست کم ده
نفر از آن ها در هر تلاشی خانه معلومات یک ساله دادم. به هر تلاشی خانه ای که می
رسیدم، با نگاه های مشکوک پولیسان روبرو می شدم. نگاهی به سرتاپای من می انداختند
و با لحنی نامناسب از من در مورد مقصد پروازم می پرسیدند.زمانی که کلمه دوبی به
گوش شان می رسید، نگاه های مشکوک شان بیشتر می شد و پس از نگاهی دقیق به
پاسپورتم، به من اجازه عبور می دادند.
شنیدن نام دوبی برای مردان این جامعه وحشت به
وجود می آورد. هنوز هم سفر یک زن آن هم به تنهایی گمانه های زیادی را در ذهن مردان
این جامعه ایجاد می کند، در حالی که سفر یک مرد بسیار عادی به نظر می رسد. هنوز هم این جامعه با افکار و اندیشه های تبعیض
آمیزمردان روبرو است. روزانه پسران زیادی به مسافرت می روند، اما با پرسش های
گوناگون و نگاه های بدبینانه روبرو نمی شوند و شاید مهم هم نباشد که به کجا می
روند، اما این همیشه زنان بوده اند که برای شان محدودیت ایجاد شده و تا از رشد و
ترقی آنان جلوگیری به عمل آمده است.
بعد از تلاشی یک ساعته و پاسخ دادن به پرسش های
ناتمام پولیسان و کارمندان میدان هوایی
منتظر زمان پرواز ماندم و پس از دو ساعت انتظار به سوی دوبی کشوری که شنیدن
نامش از زبان یک زن برای مردان افغان وحشت می آفریند، حرکت کردم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر