آموزش علم و دانش، یکی از اساسی ترین نیازهای نسل جوان،
جهت ترقی و پیشرفت هرچه بیشتر در کشور می باشد و افغانستان در این بحبوحه ی زمانی
برای از بین بردن فقر و جهالت به نیرویی مبتکر و خلاق نیازمند است.
اگرچه
اکنون تعداد زیادی از دختران و پسران جهت فراگیری علم به مکتب میروند تا استعداد
ها و توانایی های خود را در جامعه تبارز دهند، اما متأسفانه معضلاتی از جمله سخت
گیری های بیش ازحد در مکاتب دخترانه که حتا گاهی منجر به اعمال خشونت از سوی
استادان شده است، بسیاری از دانش آموزان دختر را نسبت به ادامه ی تحصیل دل زده
کرده و موجب ترک تحصیل آنان شده است.
زنان جامعه ی ما طی سال های متوالی زیر خشونت بزرگان و فرهنگ
خشن مردسالارانه قرار داشته اند که در طی این سال های اخیر تا حدودی توانسته اند
موثریت نقش
خود را
به گونه ی عالی در جامعه بروز دهند. با این حال هنوز هم شاهد آن هستیم که خشونت و توهین علیه
زنان به نحو مفرطی وجود دارد که گاهی این خشونت ها از سوی خود زنان علیه زنان ضعیف
تر صورت می گیرد که می توان سخت گیری های بیش ازحد استادان را یکی از موارد اعمال
تبعیض و خشونت علیه زنان عنوان کرد.
این مسأله بماند که دختران مکاتب باید بنا به توجیه های بی منطق
برخی از مسوولان معارف دوازده سال رنگ سیاهی و عزا را برتن کنند و بدون
هیچ گونه تنوعی در رنگ یونیفورم شان، دوران مکتب را سپری کنند که علاوه بر این سخت
گیری های معلمان نسبت به طرز لباس پوشیدن دانش آموزان، آنان را در تنگنای زندگی
قرار داده و ترک مکتب را نسبت به گذراندن در زندان سرزنش و توهین ترجیع داده
اند.
شراره که در لیسه ی آریانا درس می خواند از سرزنش های استادان به
تنگ آمده و
می گوید:"مکتب برای شاگردان مانند زندان معلوم می شود، استادان هرلحظه با
کلمات زشت و زننده دختران را سرزنش می کنند، صبح وقتی به مکتب می رویم از سر تا
پاهای مان را تلاشی می کنند. حتا به رنگ بوت های مان نیز ایراد می گیرند، اگر بوت
ها، پوشیده هم باشند باز هم به اجبار بوت هارا از پای مان می کشند تا ببینند که
آیا جوراب سیاه رنگ پوشیده ایم یا نه؟"
وی سخت گیری های استادان را ازجمله ی عوامل اساسی ترک تحصیل دختران
خطاب کرده و ادامه می دهد که بیشتر دختران به خاطر توهین ها وسخت گیری های بی جای
استادان مکتب را رها کرده و خانه نشین شده اند. چرا که آنان در طول حکومت طالبان
به اندازه ی کافی تحقیر شده اند و بیش از این تحمل شنیدن ناسزا گویی های استادان
را ندارند.
به طور مسلم استادان می توانند با رفتار و کردار شایسته ی شان
الگوهای موفق و مثبتی برای دانش آموزان باشند و با ترغیب و تشویق شاگردان،
توانمندی های آنان را رشد دهند. اما متأسفانه برخی از استادان مکتب ها، با سخنان
توهین آمیز و تحقیرکننده، در افکار و اندیشه های دختران نفرت را جای داده اند.
ظریفه هاشمی متعلم صنف دوازده ی لیسه ی رابعه بلخی در این رابطه می
گوید:"اگرصنف دوازده نمی بودم، مکتب را ترک می کردم، در این دوسال سخت گیری
های مکتب خیلی بیشتر شده است، هر روز در کنار دروازه ی مکتب چند دختر را مامور می
کنند تا ما را تلاشی کنند، ما علاوه بر توهین های استادان باید تحقیر شاگردان را
نیز بشنویم، دروقت تلاشی حتا چادر را از سرمان می کشند تا بیبینند که کش و یا، قی
تک موی مان چه رنگی است ".
به باور موصوف، اگر سخت گیری ها در مکاتب ادامه پیدا کند، بسیاری
از دختران از ادامه ی تحصیل سر باز می زنند و جامعه هرگز به سوی ترقی نخواهد رفت.
اما آصف ننگ رییس اطلاعات و نشرات وزارت معارف، در این رابطه اظهار
می دارد که برخورد ها از طرف استادان و اداره با شاگردان در حدود قانون معارف
تنظیم می گردد و به طور کل هدف وزارت، تعلیم و تربیت شاگردان می باشد، اما برخورد
های سلیقه ای از سوی استادان جز نصاب تعلیمی معارف نیست .
به گفته ی وی برخورد خشن استادان با شاگردان در تمام مکتب ها صورت
نمی گیرد و ممکن است که برخی دختران این موضوع راحساس جلوه دهند، اما اگر شاهد برخورد نامناسب استادان
که مخالف موازین اسلامی باشد، بودیم. شخص متخلف را جزا می دهیم و گاهی استادان را
اخراج می کنیم چرا که معلمی که مفرطانه خشونت می کند، جای وی در معارف نیست. وی
همچنین سخت گیری های استادان را به حدی که منجر به ترک تحصیل دانش آموزان دختر شود
را وخیم ندانسته و اساسی ترین هدف وزارت را ایجاد برابری و از بین بردن تفاوت ها
در میان دختران مکتب می خواند.
درست است که یکی از مسوولیت های کارمندان مکتب ها، کنترول و بررسی
دقیق شاگردان نسبت به طرز لباس پوشیدن و کردار شان می باشد، اما باید گفت که سخت
گیری های بیش ازحد و غیر منطقی مسوولان می تواند از افزایش و حضور دختران درعرصه ی
تعلیم و تربیه بکاهد
که در این صورت جامعه ی سنتی ما با انزجار بزرگی مواجه خواهد شد.
نکته ی در خور تامل این است که گاهی برخورد شایسته ی استادان باعث
می شود که برخی
از دانش آموزان سواستفاده کرده و از آن در جهت انجام اعمال ناپسند و نامناسب کار
بگیرند و این ممکن است عواقب ناگواری را برای آینده ی آنان به بار آورد. عده ای از
شاگردان نیز بدین باوراند که، سخت گیری های معلمان از وقوع حوادث ناگوار در داخل
مکتب جلوگیری کرده و دختران نمی توانند از چنین مکان علمی استفاده جویی کنند.
مینا بختیاری که از سخت گیری های استادان راضی به نظر می رسد،
در این رابطه می گوید:"اگر استادان سخت نگیرند شاگردان فرصت طلبی کرده و به
کار های نامناسب دست می زنند، قبلاً بیشتر دخترها همراه خود مبایل به مکتب می
آوردند ودر زنگ های تفریح به طور پنهانی به هر کس زنگ می زدند، اما از وقتی که سخت
گیری ها بیش از حد شده، دختران از ترس با خود چیزی آورده نمی توانند." باید
خاطرنشان ساخت که اکثر دختران ازدرک درست رفتار شایسته ی استادان عاجز اند و برای
رسیدن به هدف خود حاضر هستند که اعتماد و اطمینان معلمان را زیر پا کنند و این عمل
موجب شده است که استادان در برخورد با شاگردان جدی تر عمل کنند.
این نکته را باید در نظر داشت که سخت گیری های مکتب ها نباید به
حدی باشد که منجر به اهانت و توهین شاگردان از سوی استادان گردد، چرا که مکتب ها
مکانی برای تعلیم و تربیت دانش آموزان می باشد، پس زمانی که در چنین مکان علمی
وتربیتی، نسل جوان نتوانند ارزش های جامعه را دریابند، نباید انتظار اصلاح آنان را در جای دیگر داشت .
دراخیر باید گفت که تبعیض و بی عدالتی میان مکتب های دخترانه و
پسرانه به وضوح پایمال نمودن حقوق زنان را نشان می دهد که خواست دختران در آن مطرح
نمی گردد، علاوه براین که دختران در پوشیدن یونیفورم، محدودیت دارند از سخت گیری
ها و اهانت های استادان نیز در امان نمی باشند در حالی که پسران به راحتی و بدون
پوشیدن یونیفورم می توانند در صنف ها حضور پیدا کنند و هیچ محدودیتی از طرف استادان ندارند.
گزارش: مریم اکبری2010
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر